آي ، اي مردم خواب،
من محمد هستم،
پدرم عبدالله،
مادرم آمنه است،

من ز افلاك بر اين خاك شدم،
دست خود را برسانيد به من،
تا رسانم همگان را به خدا،

سرخ و زرد و سيه و هر رنگي،
رنگي از رنگ خداست،
پاك و بي رنگ و ريا ، عاشق هم باشيد.

تا سحر راه نماندست سفر بايد كرد
ترك اين خانه و ان دير مغان بايد كرد

آي اي مردم خاك،
راه پر پيچ و خم است،
...و فراوان دشوار،
كوله باري ز انديشه و عشق، هديه تان اوردم.
و چراغي كه چو مهتاب ترا راهبر است،

هديه ام قرآن است،
نام ان ماه علي.

من محمد هستم،
اولين نور كه آمد به جهان،
آخرين پيغمبر.

عاشقم بر همگان،
من ندارم بغضي،
من نخواهم مزدي،
من ندانم ره افسون و دروغ،
پاكم از عيب و خطا.

من ندارم فرقي ، با شما انسانها،
دارم اما خبري،
كه يكي هست خداوند تمام هستي،
دوست دارد همه ي مردم را،
در كنار من و توست.

شعر تقديم به تمام نوراني هاي مونترال
امیر سامانی